سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام

انبوه اطلاعات موجود در صفحات وب از نوشتن در این بلاگ مایوسم می کند. چند هفته ای است که دارم تلاش می کنم درباره ی شهید کاوه مطلبی بنویسم ولی مدام فکر می کنم که اطلاعاتم خیلی محدوداست( که هست).در این مدت ده ها صفحه ی وب را زیر و رو کردم و یک کتاب درباره ی ایشان خواندم که آن را هم مدیون همین تار جهان نمای وب هستم که البته تقریبا چیزی از آن اطلاعات را در این پست ذکر نکرده ام به امید آن که خوانندگان خود به دنبال چنین لینک هایی بروند.

چند ماهی می شد که برادر گرام از آن فیلمی که در جشنواره دیده بود، چیزهایی می گفت. می گفت که فیلم درباره ی زندگی شهید کاوه هست و البته همین کلمه، تصوراتم را از فیلم کاملا متفاوت از حقیقت آن کرد.

خدا را شکر می کنم که ملت، فیلم "روزهای زندگی" را نداشت و توفیقی اجباری نصیبم شد که"شور شیرین" زیبا را ببینم.

مسئول سالن گفت هرجا می خواهید بنشینید و من متوجه نشدم با این جمله قصد اکرام ما را داشت یا تمسخر. هضم سخت حضور فقط 5-6 نفر در سالنی به آن بزرگی، شروع تحلیل کردن هایم را به تاخیر انداخت.

فیلمنامه ی بسیار متفاوت "شور شیرین" از هر فیلم دیگری که درباره ی سرداران شهید ساخته شده، وجه تمایزش است و حالت داستانی اش، بیننده را از فکر عدم شایستگی نویسندگان و کارگردان های زمینه ی دفاع مقدس رها می کند. فیلم فقط قسمت کوتاهی از حضور شهید گرانمایه را در جبهه نشان داده بود، نه در صحنه های دیگر زندگی اش یا بعضا تمام آن و همین نیز یکی از تفاوت های آن با باقی این گونه فیلم ها بود. قهرمان داستان در آخر کشته نمی شود ولی تو در آخر به یاد آن می افتی که قهرمان این داستان یکی از پهلوانان حقیقی ما بوده که به دست خبیثانی به شهادت رسیده. وقتی فیلم تمام می شود، تو اقتدار می بینی ولی حزنی بدیع افکارت را پر می کند.

در این کار دیگر قضیه بعثی ها نیستند و اتفاقات در هوای گرم جنوب نمی افتد. با ذکر این همه  نقاط تمایز شاید هنوز هم نتوانید جدید بودن کار را درک کنید ولی متفاوت است و زبان نوشته جات ما هنوز ناقص و قاصر در ادای نامفهوم موضوعات.

کار دوبله ی فیلم هم عالی بود، توانایی نقد این بخش را ندارم و فقط از دید یک کار نابلد و بیننده ی صرف می گویم؛ صدای دوبلر ها خوب بود وهماهنگ و انتخاب بازیگران نیاز به دوبلاژ هم به احتمال کافی و عالی بود.

من پیش از دیدن این فیلم شاید فقط اسم شهید کاوه را شنیده بودم ولی حالا او را بیشتر می شناسم و حالا که چیزهایی درباره اش می دانم، فهمیدم چقدر استناد این فیلم ریز و زیبا در جریانش نهفته بود. مثل:"همیشه همین طور بود، عملیات محدود بود یا بزرگ، قبلش وضو می گرفت؛ دو رکعت نماز می خواند و بعد هم دعا و گاهی گریه و انابه را هم چاشنی اش می کرد.*"

*ساکنان ملک اعظم(1)؛ کتاب کاوه، سعید عاکف، انتشارات ملک اعظم

دیگر داشتم از قرار دادن این مطلب در بلاگ صرف نظر می کردم که تبلیغ دوباره و البته محدود این فیلم، وجوب این کار را برایم آشکار کرد. کاش با این کار بتوانم ذره ای به کارکنان فیلم گفته باشم: از تلاشتان ممنون + به امید ادامه یافتن این گونه تلاش ها در این زمینه ی مقدس

شهید کاوه از کتاب ساکنان ملک اعظم(1)


+ تاریخ شنبه 91/4/24ساعت 12:5 صبح نویسنده زینب ش | نظر
\