سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام

بالاخره داستانم رو به جایی که خیلی وقته معطلش کردم رسوندم.

دارم میرم، خداحافظ.

البته ازون آدما نیستم که بی نطق، خداحافظی کنم. کلی هم حرف می زنم ولی خیلی به درد نمی خورد. میشه کلا از همین حالا در امید رو بست.

نمیخام بگم کدوم دلایل، دلیل به اینجا رسیدنم نیستن چون فکر می کنید دقیقا هموناس که وادارم کرده برم.

اما سعیمو می کنم بگم چرا تموم شد. تموم شد چون نادیا گفت فوندانسیون قوی ندارم و این تهش بود نه سرش. یعنی خودم می دونستم. تموم شد چون هدی بهم می گفت کلا تو بلاگت یکی دیگه هستی ولی مهمم نیس. الان تموم شد چون حرف آدما رو اونقدر نمی دیدم.

تمومش کردم که بگم باید قوی باشم تمومش کردم که بدونم بی تجربه وارد شدم و قشنگ نیست که در حین رسیدن دارم تجربه کسب می کنم.

اون اولی که شروع کردم کلی دوست پیدا کردم، شاید می شد مثل اونا شد ولی نشد و من فهمیدم بی برنامگی...نادیا گفت فوندانسیون.

همین الانم دارم وجوب اتمام رو بهتون اثبات می کنم با این متن مشوش و محتوای نارس.

چقدر بد می نویسم چقدر سخت مطلب بیان می کنم. هزار بار اینو با وجودم حس کردم مخصوصا در مقابل بلاگ های عالی دوستان که اصلا حس حقارت می کنم حس بچه ای که بی خودی دلش خاسته تو همه کارا سرک بکشه.

وبلاگ نویسی ترک نمی شود اما ابراز نمی شود آن هم برای مدتی. اصلا همین، همین که دلم نمیومد بعد این چند سال زحمت بیهوده، از صفر شروع کنم. مثل اون همه کتابی که زیر تختمه ولی دلم نمیاد بیرون بدمشون، دلم نمیاد این جا رو به فنا برسونم.

یکی دیگه از دلایلم خانوم طهرانی بود. بلاگش رو که می خوندم حس نزدیکی داشتم برا نوشتن ولی نمی دانم چرا عاید نمی شد.

ترک اینجا خیلی به معنی ننوشتن نیست حتی همینجا! به معنی اعلام ناامیدیه. تازه حتی با دمیدن امید میشه دوباره هم برگشت بهش.

اینو بدونید که رفتن من هیچ گاه معنی رفتن نمی دهد.

ولی خداحافظ

خداحافظِ لحظات ناب ثبت شده در اینجا خداحافظِ دوستان شناس و ناشناس اینجایی.

خداحافظ لحظات ثبت نشده و عقده شده.

بیا با هم بی هدفی وجود این بلاگ را تمام کنیم.

ولی حرفایمان می ماند. جا داریم برای حرف زدن حتی اینجا هم جا میشیم باور کن.

این دل نکندنه آدمو یاد خداحافظی از یه دوستی میندازه که مجبوری خیلی کوتاه فقط بگی خدافظ چون بابات پشت در منتظره ولی هی حرفتون به درازا میکشه.

ما خداحافظی می کنیم برای نزدیکی بیشتر.

رفع مزاحمتم را بپذیرید همچنین طلب پوزشم را بابت به درازاکشیدن این زحمت...

 


+ تاریخ سه شنبه 93/5/7ساعت 12:55 صبح نویسنده زینب ش | نظر
\