سلام
چهارشنبه:
(مدرسه)
_چقدر امروز خوب بود،کاشکی فردا نبود که سالمون با زبان ترمی با اون معلمه تموم بشود..
(خانه)
_عروس خانوم میای بریم سپهسالار یه جلسه ی خیلی باحاله...
_ساعت چند؟
_2:30 تا 4
_ ببخشید آخه من قرار دارم.بپرسم ازش میتونه صبح بیاید.
(نتونست آقا صبح قرار کاری داشت)
*
_داداش فردا من را می بری سپهسالار ساعت 3؟
_ببخشید من خودم اون موقع کلاس دارم.
*
_فاطمه سادات، میشه فردا با هم با اتوبوس بریم کلاس؟
_مامانم میگه شاید نباشه.
**
_عروس خانوم فردا استخر میای؟ساعت 5:30 تا8؟
_فکر نکنم برسم ولی ببینم چی میشه؟
(نمیشه)
*
_داداش فردا استخر می رویم دیگه؟
_ می خوام بعد کلاسم برم مدرسه با دوستام بازی کنم.
(تو رخت خواب)
_ مثلا فردا آخرین روز مدرسه است چه روز زیبایی بشود!
پنجشنبه
(مدرسه)
_هانیه ،می خوام امروز از خونه ی خالی فرار کنم.
_ اه، میشه باهم بعد مدرسه بریم بگردیم.
_ وای داری راست میگی؟ایول.
(بیرون مدرسه)
_هانیه ، به مامانت بگو 4 بر می گردم
_ میگم 4:30.
_ممنون خیلی دوست دارم.
(در پاساژ)
_این جورابه خوبه؟
_این دستبنده قشنگه ها...
.
.
.
_ آلو بخریم بریم پارک بخوریم.
_باد اومده دیگه خیلی کثیف شدند.
_می شوریمشون عیبی نداره.
(نزدیک پارک)
_در پارک که بسته است؟
_از زیر نرده ها رد می شیم
(در حال کنکاش با نرده ها)
_اون بالا در داره.
(در پارک)
_اینا رو کجا بشوریم؟
_اون جا آب داره.
_در نداره که بریم تو
_ یکی از نرده ها رو سوراخ کردن برای جذاب شدن رسیدن به آب. بیا از همین جا می رویم.
....
وای هانیه جان خیلی خوش گذشت اون دوساعت با این که معلم زبان ترمی مون عوض شد و یه فیلم با حال هم دیدیم ولی اگه باهات بیرون نمی رفتم مطمئنا خاطره ی تلخی برام می مند از آخرین روز مدرسه در سال 90.
خیلی زیاد سپاس گزارم.
ایشالا آخر سال برای شما هم خوب تمام بشود.