سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدای آرامش دهنده

سلام

یه هفته است که دارم به جریان فتنه ی سال 88 فکر می کنم. . .

تهران افتضاح بود . . .

روز عاشورا که داشتیم با مترو از مسجد ارک برمی گشتیم.تو ایستگاه آزادی،یه پسره داشت با یه چماق گنده می زد به پای یکی دیگه،دوستش بهش گفت:بزن تو سرش که بمیره.واقعا به نظرتون جزای همچین آدمی چیه؟ توی ایستگاه شریف که پیاده شدیم، واقعا باور نکردنی بود ،هرماشینی که می اومد:سبز بود،پشت سر هم بوق می زد و با دو انگشتش V (وی)رو به بقیه نشون می داد . . .

(ما چون ماشین نیاورده بودیم نمی تونستیم بریم.)

اون جا یه جانباز جنگ با زن چادریش (اصلا لیاقت چادر رو نداشت) هم اومده بود . . .

یه ماشین پر زن کنار ما پارک کرد،یه دختره که خیلی پررو بود.هی پشت سرهم به آقا (سیدعلی) فحش می داد(خدا خفش کنه).بهش یه چش غره ای رفتم که خدا می دونه .آخه هم گریم گرفته بود وهم این که تنفر تو چشام موج می زد.به دوستش گفت:بیا این دختره(من)رو هو کنیم. دوستش که منو دید ترسید و گفت: ولش کن خطرناکه . . .بالاخره اونجا انقدر فحش شنیدم که تا شب کسی نتونست آرومم کنه(از گریه). . .

واقعا که بعضی ها بعد از انتخابات خودشونو به یه قرون فروختند . . .

می دونید اصلا چی شد که تصمیم گرفتم اینو بنویسم؟ :فاطمه حقیقت جو رو که می شناسید.نماینده ی اصلاح طلب مجلس ششم بود.که فکر کنم فرار کرد و رفت خارج(نیویورک).اون هم مثه خیلی های دیگه خودشو که هیچی ملت و وطنش رو فروخت. 20:30 رو که دیدید.دیدید چه جوری به همین ما ها فحش می داد. . .

حرفاش رو دیگه هیشکی نمی خره .از بس که چرت میگه . . .

تازه دیروز هم تو مدرسمون خانم رجایی فر آمده بود درباره فلسطین و غزه و صهیونیست غاصب دروغگو حرف می زد. . . من اون جا یهو احساس کردم این که تمام تصمیمات مردم فلسطینی رو آدمای مهاجر می گیرن خیلی شبیه  تصمیم گرفتن هایی بود که خارزجی ها برای ما و انتخابات ما می گرفتن،خیلی ها الگوشون شده بود(و هست)خارجی ها . . .

کِی مستقل می شویم،کِی مستقل فکر می کنیم . . .

 


+ تاریخ شنبه 89/3/8ساعت 11:3 صبح نویسنده زینب ش | نظر
\